۱. نبود نیاز و کاربرد:
پروژههای بسیار زیادی وجود دارند که در این زمینه کمبود دارند؛ زیرا آنها فرض را بر این میگذارند که وقتی چیز تازهای خلق کنید مردم آن را خواهند خرید. فرضی که البته کاملاً نادرست است.
در بازار کریپتو تنها پروژههایی به طور جدی مورد بررسی قرار میگیرند که دارای یک کاربرد واقعی باشند یا یک نیاز برآورده نشده (صنعت یا بازار) را برطرف کنند، چراکه تنها این نوع پروژهها میتوانند در طولانی مدت عملکرد مناسبی داشته باشند.
۲. سود نجومی و غیرمنطقی:
اگر چیزی آنقدر عالی است که تحققش دور از ذهن به نظر برسد، به این خاطر است که واقعی نیست. این جمله معروف باید به سرمایهگذاران یادآوری کند که توقعات بیجای خود را از این گونه پروژهها پایین بیاورند و آنها را با یک دید منطقی تجزیه و تحلیل کنند.
شاید سود ۴۰ درصدی ماهانه بیت کانکت وسوسه کننده باشد ولی از خودتان سؤال کنید که پرداخت چنین سودی از سوی شرکتی که باید این سود را بهطور مداوم به سرمایهگذاران خود پرداخت کند، منطقی و پایدار خواهد بود یا نه؟
۳. کم اهمیت جلوه دادن اخبار بد:
شرکتی که چیزی برای پنهان کردن نداشته باشد همیشه با سرمایهگذاران خود صادق است و به اشتباهات خود اعتراف میکند. زمانی که اوضاع پروژه چندان خوب نیست باید سرمایهگذاران را از خطرهای پیش رو با خبر کرد، نه وقتی که شرکت در حال ورشکستگی است یا سرنوشت بدتری در انتظار آن است. سرمایهگذاران بیت کانکت هم به همین ترتیب سرنوشت بدی به سراغشان آمد.
داستان با اخطاریه اداره ثبت شرکتهای بریتانیا که مسئول قانونشکنیهای شرکتها است، آغاز شد. این مقام تهدید به توقف تمام فعالیتهای شرکت و انحلال آن کرد.
بازاریابان و افراد با نفوذ شرکت بیت کانکت هم در مقابل به جای جدی گرفتن این تهدید و برطرف کردن نگرانیها، با هدف حفظ اطمینان سرمایهگذاران به شرکت سعی کردند آنها را بیاهمیت جلوه دهند.